انقد گریه کردم که سوی چشام تموم شده
برام دیگه هیچی نمونده مردن آرزوم شده
نمیدونم چیشد بینمون که اینجوری تا کردی با من
رسوا شدم بین آدما واسه اینکه تو نموندی بامن
بجز خدا دیگه نتونستم بگم به کسی حرفی من
چون تو نبودی پیشم واسه همینم تو بیکسیا غرقم
تموم ترانه هام همیشه از بودن با تو بود
الان از کی بنویسم از یکی بود یکی نبود؟
هی میگفتی قربونت برم کی بهم میرسیم
من میگفتم نگو اینو تنم میلرزه اگه بهم نرسیم
من همیشه تو همه ترانه هام مینوشتم روز آشنایی رو
الان یه ساله نیستی فقط بنویسم روز جدایی رو؟
خیلی زود اومدی تو زندگیم موقعی که زود بود واسه عاشقی
خیلی زودم از پیشم رفتی حتی نذاشتی حرفی بزنم دقایقی
کبریت کشیدی رو تموم هستیم با رفتنت
گر گرفت تموم زندگیمو از خاطرات نبودنت
تنها شدم منم مثل خیلی از عاشقا
سرمو به دیوار زدم واسه کل دردا
عاشقی رو بلد نبودم فقط با تو بلد شدم
موقع رفتنت املای پر غلط شدم
از همه سراغتو گرفتم شاید پیدا کنم ازت خبری
ولی انگاری آب شدی رفتی تو زمین موندم تو عالم دربدری
هی نوشتم از تووو اشکای پنهونی ریختم
حتی قلمم به حرف اومدو گفت از تنهایی سوختم
هی نوشتمو ریختم اشک واسه تنهایی
آخر این حرف اومد توذهنم آخه نامرد کجایی؟
C†?êmê§ |